اتوبوس ها و خودروهای شخصی ما هم که یکی یکی یا آتش می گیرند و یا تصادف کرده و خیل هم وطنانمان را می کشند و یا مجروح می کنند تا در بقیه عمر خود در آتش تامین هزینه های درمان بسوزند. میلیون ها نفر نیز با آتش سیگار به سلامت خود و اطرافیان شان لطمه می زنند. آتش موتورهای خودرو، و موتور سیکلت و شوفاژخانه و کارخانه ها هم بد جوری هوا را داغ و آلوده کرده است.
نمی دانم چرا این همه آتش افروزی بپا است؟ گرمای کره زمین با آتش افروزی های ما بالا رفته. امسال کسی نمی تواند منکر این بالا رفتن دما باشد. بعضی مواقع فکر می کنم، شاید برخی از مردم ما می خواهند با آتش افروزی یاد آتش کده های خاموش را زنده نگهدارند. شاید هم بعضی با آتش، خشم و کینه خود را فرو می نشانند. چرا نخبگان سیاسی و علمی ریشه های این آتش افروزی ها را بررسی نمی کنند؟ چرا قانون گذاران برای آتش افروزان محدودیت های موثر را تصویب نمی کنند؟ اصلا چرا آنانی که آتش افروز نیستند در جامعه مورد احترام واقع نمی شوند؟ چرا عرصه برای آنانی که آتشی برپا نمی کنند تَنگ است؟ چرا برای پیاده و دوچرخه سوار مسیری نیست و تا دلت بخواهد میلیاردها دلار صرف جاده سازی و اتوبان سازی می شود؟ آیا زندگی مدرن با آتش عجین شده است؟
من یک زیست شناسم. از مهندسی حاکم بر جهان (نه مهندسان) مشکل دارم. من فکر می کنم که مهندسان و صاحبان صنعت جهان را آتش زده اند تا برای خود نانی به کف آرند. فرقی نمی کند مهندس ناسا باشد، یا صنایع نظامی در پنتاگن، یا عمران در سد سازی، راه سازی و خانه سازی، و یا مکانیک در مرسدس بنز، ایران خودرو و سایپا، یا مهندسی نفت و معدن.
آیا وقت آن نرسیده که فتیله مهندسانی که جهان را در یک قرن گذشته به نابودی کشانده اند پایین کشید؟ یا لااقل به مهندسان آموخت که آتش زندگی نمی آفریند، رفاه نمی آورد.
بیایید از گیاهان مهندسی را بیاموزیم. گیاهان از شعله های آتش و نور خورشید ماده عالی می سازند، اکسیژن تولید می کنند، دی اکسید کربن را می سوزانند تا آن را به میوه های رنگارنگ و خوش طعم و گل های زیبا و معطر تبدیل کنند. کوره کارخانه گیاهان صدا تولید نمی کند، از گرما برای بالا بردن فعالیت آنزیم های فتوسنتزی استفاده می کند. من این مهندسی را دوست دارم، مهندسی که در آن آتش مهار می شود، دمای کره زمین را پایین می آورد.
چه می شد که مهندسان بجای سوخت بنزین، مازوت، گاز و اتم، مانند گیاهان از انرژی خورشید بهره می گرفتند؟ چه می شد اگر از مهندسی طبیعت می آموختیم؟ چه می شد که اینهمه در مهندسی خداوند دخالت نمی کردیم؟ رودخانه ها را نابود نمی کردیم، جنگل ها را از بین نمی بردیم و و صلح، آرامش و شادابی و اخلاق را به دنیا برمی گرداندیم.
همچنین در روزنامه همشهری منتشر شده است.
نظر شما